پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

تشکر..

سلام دوستای عزیزه منو پسرم پارسا..ممنونم از تمام مامانایی که فوت پدرم رو بهم تسلیت گفتن..قسمت ما هم اینطوری بوده دیگه.. پارسای مامانی میدونم هر وقت این پست ها رو بخونی ناراحت میشی خیلی زیاد و میدونم بابا بزرگ در خاطرت هست..الان نخواد عاشق تو بود هر روز زنگ میزد و میامد دنبالمون تا ما رو ببینه مخصوصا تو رو اگه یه روز صداتو نمیشنید نگران میشد..هر روز برات آبمیوه و موز و اینا میگرفت چون میدونست خیلی دوست داری هر چی میگفتم داریم به خدا خراب میشه دلش راضی نمیشد و میخرید برات..خدا بیامرزه بابا فرهاد رو..ایشالا مامانم سایش بالا سرمون باشه گل پسرم..بووووس ببخشید که دیر اومدم چون واقعا نمیشه که بیام ..سعی خودمو میکنم پسرم..دوستت دارم ماما...
31 شهريور 1392

چه طور دلت اومد بری؟....

  ناگهان چه زود دیر میشود..چرا ما؟؟فکرشم نمیکردم توی ناباوری هستیم همگی..نمیدونستم امروزش که از خونه ی مامانم برم خونمون فردا دیگه بابامو نمیبینم..و خبر فوتش رو میشنوم..خیلی خسته ام باورم نمیشه بابام از جمع ما رفت..خیلی زود بود..خدایا چرا ما..؟؟؟؟دلمون تنگه................ ...
30 شهريور 1392

دسته گل..!

پارسا جونم اینم دسته گلی که دایی برای خواستگاری گرفت..البته انتخاب از من ..هزینه از دایی..خخخخخخخخخخ!! لی لی لی لی لی لی لی لی... مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارکه...   این دسته گل رو هم برای دومین بار که رفته بود برای صحبت و اینا گرفته بود..اما من خونمون بودم نتونسته بودم برای انتخاب بیام..ببشید..!! ...
21 شهريور 1392

سخت شده..

سلام عزیزه قشنگم..فدای چشمای قلقلیت بشم من مامانی.اومدم تا از یه کوچولو شیطونی هات بگم.صبحها که مثل همیشه زود از خواب بیدار میشی و با خودت بلند بلند حرف میزنی آ آ آ آ.. بله پارسا جونم من بیدار شدم مادر دیگه آ گفتن رو نمیخواد ادامه بدی چون فکر کنم صبحها این کارو میکنی تا منو بیدار کنی.وقتی هم که چشمامو باز میکنم بهم نگاه میکنی میخندی.. خخخخخخخخخ..کارتون خاله شادونه رو هم که عاشقشی.تا صداشونو میشنوی و عروسکهاشو میبینی ذوق میکنی و جیغ میزنی..دست دسی هم که تا دلت بخواد انجام میدی وقتی هم که ذوق میکنی و خیلی خوشحالی بیشتر دست میزنی.. میزارمت تو روروءک تو هم اینور اونور میکنی و میخندی.بابا بابا آبه هم که ورده زبونته.. سفره هم که میندازم تحت هر ...
21 شهريور 1392

زندگی با تو..

    اینم از عروس خانوم که عکسشو درخواست کرده بودیــــــــــــــن..خخخخخخخخخخخ!!رویا جون عروسمونه..     من از حموم اومدم.. پارسا در حال فســـــــــــــــولی!!هههههههه     ...
19 شهريور 1392

وای وای..!

  سلام به روی ماهت سلام به چشمای گیگیلیت دردات به جون و قلبم--بگم از تازگیات که دارم لاغر تر از دیروزام میشم..ماشالا شیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطون شدی به معنای واقعی..دیگه یه روزایی میمونم که از دست کارات چی کار کنم قربونت برم..خیلی خنده دار شدی..ولی خدا رو شکر که پسری به ماهی و زیبایی و صالح و سالمی تو به من داده..زیر زیرکی شیطونی میکنی و بعد میخندی آدم دلش نمیاد چیزی بهت بگه..فقط میگم پـــــــــــــــــــــــارسا..ولی معنی دار !!! خلاصه این که جدیدا هم سعی میکنی 4 دست و پا بشی یه ذره که میشی خسته میشی و می افتی ولی ناز مامانی وقتی که اینطوری هم میکنی دلم میخواد بچلونمت..که دلم نمیاد.. تازگی ها هم که م...
15 شهريور 1392

شیرینی خوران یه دونه داداشم..

    سلام سلام یه عالمه سلااااااااااااااااام مامانم..اومدم تا یه خبر خوب و خوش و شادی بدم..دیشب مامانمو بابام رفتن خواستگاری برای یه دونه داداش منو یه دونه دایی تو..لی لی لی لی لی لی .... نمیدونی چه قدر خوشحالم پسرم..چون خیلی دوست داشتم داماد شدن داداشم رو ببینم..آخه تا ما میگفتیم زن بگیر میگفت حالا حالا ها نه..ولی قسمت رو میبینی..خدایا شکرت..دیروز با دایی رفتیم گل سفارش دادیم و شیرینی گرفتیم..چه قدر هم ترافیک بود حالا..عکس دایی جون رو موقع خواستگاری رفتن میزارم برات تا ببینی..تازه این که دیشب به امید خدا شیرینی هم خوردن..خخخخخخخخخخ..مبارکه ایشالا داداش مهران جان.. البته دختر پسرای الان خودشون حرفاشون رو میزنن بعد تا...
15 شهريور 1392